دوستم تعریف میکرد
تو جاده شمال یه تصادف شده بود
همه جمع شده بودن
باباش برای اینکه صحنه رو از نزدیک ببینه
از اون ور داد میزنه : برید کنار برید کنار من پدرشم
وقتی که رسید
دیده اونی که تو جاده افتاده الاغــــــــــــه
بقیه در ادامه مطلب
دوستم تعریف میکرد
تو جاده شمال یه تصادف شده بود
همه جمع شده بودن
باباش برای اینکه صحنه رو از نزدیک ببینه
از اون ور داد میزنه : برید کنار برید کنار من پدرشم
وقتی که رسید
دیده اونی که تو جاده افتاده الاغــــــــــــه
بقیه در ادامه مطلب